علوم سیاسی علم سیاست
| ||
|
پدر او کارلو در سال ۱۷۷۷ به عنوان نماینده کرس در دربار لوئی شانزدهم منصوب شد. تربیت سختگیرانه مادر ناپلئون تأثیر عمدهای بر شخصیت او در سالهای کودکی داشت. او اندکی قبل از تولد دو سالگی در کلیسای جامع آژاکسیو به عنوان کاتولیک تعمید داده شد. به دلیل موقعیت و روابط مناسب خانواده بناپارت٬ وی نسبت به ساکنین کرس در آن زمان از موقعیتهای تحصیلی بهتری برخوردار بود. ناپلئون در ابتدای سال ۱۷۷۹ برای یادگیری زبان فرانسوی به یک مدرسه مذهبی در فرانسه رفت و چند ماه بعد یک مدرسهٔ نظامی در فرانسه پذیرفته شد. وی زبان فرانسوی را با لهجهٔ کرسی قابل توجهی صحبت میکرد و هرگز قادر به هجی صحیح کلمات نشد٬ به همین دلیل در طول تحصیل بارها توسط دیگر دانش آموزان مورد استهزإ واقع میشد. پس از اتمام تحصیل در آن مدرسه در سال ۱۷۸۴ وی در مدرسه نظامی معتبر پاریس پذیرفته شد. او در این مدرسه تحصیلات خود را در آموزش توپخانه ادامه داد. پس از فوت پدرش و کاهش درآمد وی٬ دروس مربوط به دوسال را در یک سال به اتمام رساند. ممتحن وی در این مدرسه دانشمند معروف لاپلاس بود که بعدها توسط ناپلئون به عضو مجلس سنا در آمد. پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۷۸۵ با درجه ستوان دوم توپخانه به ارتش پیوست. پس از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ وی به مدت دو سال از خدمت نظامی کنارهگیری کرد و اوقات خود را در پاریس و کرس سپری نمود. او در این زمان به شدت طرفدار تحرکات ملی گرایانه و در کرس بود به طوری که در نامهای که در در ماه می ۱۷۸۹ به پاسکوآل پاولی از رهبران جامعه کورسیکا به شدت از فرانسویان و تصرف کرس توسط آنان انتقاد و بدگویی کرد. او در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب را در کرس و در کشمکش با انقلابیون٬ سلطنت طلبان و ملیگرایان کرس سپری کرد. بناپارت پشتیبان مستقیم ژاکوبن ها (Jacobin) بود و فرماندهی دستهای از شبهنظامیان کرس را برعهده داشت. او در سال ۱۷۹۲ توانست مقامات ارتش فرانسه را راضی کند که وی را مجددا به خدمت در ارتش بپذیرند. محاصره تولون (۱۷۹۳) در سال ۱۷۹۳ شهر تولون برعلیه حکومت جمهوری قیام کرده بود و عملاً در اختیار نیروهای نظامی بریتانیا که طرفدار جبهه سلطنت طلب بودند٬ قرار گرفته بود. در نبرد نیروهای جمهوری برای تصرف مجدد تولون٬ ناپلئون به عنوان فرمانده توپخانه منصوب شد. طبق نقشه وی و با تصرف تپه مشرف به شهر٬ تولون به محاصره نیروهای جمهوری درآمد که این محاصره سه ماه به طول انجامید و در پی آن کشتیهای بریتانیایی مجبور به ترک بندر شدند. این واقعه به تصرف نهایی شهر توسط جمهوریخواهان منجر شد. ناپلئون که در جریان این محاصره مجروح نیز شده بود٬ در اثر این موفقیت در ارتش ارتقا درجه پیدا کرد. سیزدهم واندیمیر (۱۷۹۵) بعد از سقوط برادران روبسپیر٬ ناپلئون هم به دلیل ارتباط با آن دو تحت بازداشت خانگی قرار گرفت اما در ظرف دو هفته مجددا آزاد شد. در سوم اکتبر سلطنت طلبان در پاریس شورش کردند و به سمت مواضع مجمع ملی فرانسه در حال پیشروی بودند. در این زمان مسئولیت محافظت از مجمع به ناپلئون سپرده شد و او با استفاده از تجربیات خود برای این منظور از توپخانه استفاده کرد. در پنجم اکتبر که معادل سیزدهم واندیمیر بود با استفاده از توپهای سنگین نیروهای سلطنت طلب را به شدت سرکوب کرد. در جریان این سرکوب هزار و چهارصد نفر از سلطنت طلبان کشته شدند و مابقی مجبور به عقب نشینی گشتند. موفقیت در این سرکوب برای ناپلئون شهرت و ثروت زیادی به ارمغان آورد و وی را به مقام فرماندهی نیروهای ارتش فرانسه در ایتالیا رساند. اولین لشکرکشی به ایتالیا (۱۷۹۷-۱۷۹۶) در سال ۱۷۹۲ ائتلافی از قدرتهای اروپایی بر علیه جمهوری فرانسه تشکیل شد و دو طرف بر سر مناطقی که امروزه در کشور ایتالیا واقع شدهاند وارد جنگ شدند. دو روز بعد از ازدواج با ژوزفین بوهارنه ناپلئون پاریس را برای در اختیار گرفتن ارتش ایتالیا ترک کرد. ابتدا در نبرد لودی نیروهای اتریشی را شکست داد و آنها را از لمباردی بیرون راند٬ در نبرد کالدیرو شکست خورد ولی مجددا در نبرد آرکول پیروز شد و به سمت جنوب ایتالیا و سرزمین تحت حکومت پاپ پیشروی کرد. در ماه مارس ۱۷۹۷ نیروهایش را به سمت اتریش راند و اتریش را وادار به امضای پیمان صلح نمود. طبق این پیمان بخشهای بزرگی از شمال و جنوب ایتالیا به فرانسه داده شد٬ اما طبق یک بند محرمانه جمهوری ونیز به اتریش میرسید. سپس ونیز را فتح کرد و ضمن غارت گنجینههای آن٬ به ۱۱۰۰ سال استقلال ونیز خاتمه داد. در طول این لشکرکشی٬ نفوذ ناپلئون در سیاست فرانسه نیز افزایش چشمگیری پیدا کرد. وی در کودتای چهارم سپتامبر٬ قدرت سیاسی را به جمهوریخواهان حامی خود سپرد که با این عمل آنان را بیش از پیش به خود وابسته کرد. در سال ۱۷۹۶ اتریش به آلمان و شمال ایتالیا حمله کرد و آنجا را از دست فرانسه خارج نمود که موجب عصبانیت شدید مردم فرانسه شد(اتریش به این دلیل این کار را کرد چون حکومت جدید فرانسه بدلیل تازه تشکیل شدن قوای نظامی قدرتمندی نداشت و اتریش از این موقعیت سو استفاده کرد) در این زمان بود که ژنرال ناپلئون دی بوناپارت با ارتشی حدودا ۲۰۰۰۰ نفر به شمال ایتا لیا حمله ور شد و در جنگهای لودی(Lodi)و ارکول(Arcole) به شکل هنرمندانهای ارتش اتریش را شکست داد که چند برابر او بودند و آنها را تا دروازههای وین(پایتخت اتریش) عقب راند و تاپایان سال ۱۷۹۶ شمال ایتالیا و قسمتی از خاک اتریش را تصرف کرد در این زمان بود که شکوه و عظمت ژنرال فرانسوی را در اغوش گرفت او به چنان قهرمان و الگوی افتخاری برای مردم فرانسه تبدیل شد که حکومت مرکزی مجبور شد او را تام الاختیار کند. لشکر کشی به مصر (۱۸۰۱-۱۷۹۸) بعد از بررسی اوضاع نظامی٬ ناپلئون به این نتیجه رسید که نیروی دریایی فرانسه از توانایی مقابله با نیروی دریایی بریتانیا در کانال مانش برخوردار نیست. به همین دلیل تصمیم گرفت از طریق تصرف مصر و حضور در خاورمیانه٬ به منافع اقتصادی بریتانیا در هند ضربه بزند. در ماه مه ۱۷۹۸ ناپلئون به عضویت فرهنگستان علوم فرانسه درآمد و در بین نیروهایی که او را در مصر همراهی میکردند هیأتی متشکل از ۱۶۷ دانشمند متخصص در ریاضی٬ طبیعیات٬ شیمی و ژئودزی نیز به چشم میخورد. از جمله کشفیات این هیأت میتوان از سنگ رشید نام برد. در مسیر مصر ابتدا به مالت رفت که دراختیار شوالیههای سنت جان قرار داشت. به دلیل اصلیت فرانسوی ۲۰۰ شوالیه این گروه و نارضایتی آنان از فرمانده آلمانی خود٬ مقاومت چندانی در برابر حمله ناپلئون صورت نگرفت به طوری که تلفات ارتش وی در این نبرد تنها سه نفر بود. ناپلئون و ارتش وی از تعقیب نیروهای بریتانیایی در امان ماندند و نهایتا در اول ژوئیه به اسکندریه رسیدند. در ۲۱ ژوئیه نبرد اهرام بین فرانسویان از یک طرف و ممالیک مصر و نیروهای امپراتوری عثمانی از طرف دیگر در گرفت که با پیروزی فرانسویان خاتمه یافت. اما در اول ماه اوت همان سال نیروی دریایی بریتانیا موفق شد در نبرد نیل به فرماندهی هوریشیو نلسون ضربه سنگینی به ناوگان فرانسه وارد کند٬ به طوری که به غیر از دو کشتی مابقی این ناوگان غرق یا تصرف شد. این شکست رویای ناپلئون برای حضور قدرتمند در مصر را به چالش کشید. بعدا در اوایل سال ۱۷۹۹ ناپلئون نیروهای خود را به سمت دمشق راند و با ۱۳۰۰۰ سرباز تحت امر خود موفق به تصرف شهرهای بندری عریش٬ غزه٬ یافا و حیفا شد. در این میان تصرف یافا بسیار بیرحمانه بود به طوری که برای صرفهجویی در مصرف مهمات ۱۴۰۰ اسیر با سرنیزه به قتل رسیدند یا غرق شدند و کشتار و غارت در این شهر تا سه روز ادامه داشت. به دلیل تلفاتی که در اثر بیماری به لشکر ناپلئون وارد شده بود٬ موفق به تصرف عکا نشد و در ماه مه به مصر عقب نشینی کرد. جهت عقب نشینی سریعتر٬ در راه بازگشت به مصر به دستور او به سربازان بیمار زهر داده شد. هرچند گروهی بر این باورند که این اقدام برای جلوگیری از شکنجه نیروهای بیمار و جامانده فرانسوی توسط نیروهای عثمانی انجام گرفته. در هنگام حضور مجدد در مصر در ۲۴ ژوئیه٬ حمله آبی خاکی عثمانی را در ابوقیر [۲] با شکست روبرو کرد. حکومت فرانسه ناپلئون در سال ۱۷۹۹ بدون آن که دستوری در این مورد داشته باشد، به فرانسه بازگشت. در این زمان دیرکتوار از محبوبیت چندانی بین مردم برخوردار نبود و کشور در وضعیت مالی بدی به سر میبرد. در این شرایط باوجود ترک میدان نبرد توسط ناپلئون، دیرکتوار ضعیفتر از آن بود که بتواند وی را تنبیه کند. در ۱۹ نوامبر (۱۸ برومر) همان سال با همدستی بعضی از اعضای دیرکتوار و برادرش لوسین، طی یک کودتا دیرکتوار را منحل کرد. بعد از این کودتا، با تصویب قانون اساسی جدید قدرت به کنسولهای فرانسه رسید که شورایی سه نفره بود. عملا در این شورا ناپلئون به عنوان کنسول اول قدرت را در اختیار داشت. در این زمان ناپلئون با لشکرکشی مجدد به ایتالیا، سرزمینهایی که در مدت حضور وی در مصر توسط اتریش تصرف شده بود را مجددا تصرف کرد و قرارداد صلح لونویل را به اتریش تحمیل کرد. سپس با انعقاد پیمان آمیان با انگلیس، دوره صلح کوتاهی از ۱۸۰۲ تا ۱۸۰۳ در اروپا ایجاد شد. از جمله اتفاقات مهم دیگر این دوران خرید لوئیزیانا بود. در این زمان با توجه به وضعیت مالی بد فرانسه و دشواری دفاع از مستعمرات فرانسه در آمریکای شمالی، ناپلئون تصمیم به فروش این مستعمرات به دولت ایالات متحده گرفت. در جریان این معامله، بیشتر از دو میلیون کیلومتر مربع از سرزمینهای مورد ادعای فرانسه، در ازای مبلغ ۱۵ میلیون دلار به ایالات متحده واگذار شد. سرانجام ناپلئون در ماه مه ۱۸۰۴ توسط سنا به عنوان امپراتور فرانسه شناخته شد و در دوم دسامبر همان سال در کلیسای نوتردام تاجگذاری کرد. حمله به اروپا و وقایع بعد از آن در سال ۱۸۰۵ به اروپا اعلان جنگ داد و هلند بلژیک قسمتی از پروس، سوئیس و قسمتی از اتریش را ضمیمه خاک فرانسه کرد و با ۵۰۰۰۰۰ هزار نفر عازم روسیه شد و در جنگ بورودینو (Borodino) روسیه را شکست داد اما وقتی به مسکو رسید دید که روسها آذوقهها و شهر را سوزانده و فرار کردهاند امپراتور نتوانست زیاد در آنجا بماند زیرا آذوقه و وسایل گرمایی کمی وجود داشت او با خفت عقب نشینی کرد و سربازان قدیمی که در جنگها ی بسیاری در رکاب او میجنگیدند مردند و از ان ۵۰۰۰۰۰ هزار نفر فقط ۱۳۰۰۰ نفر باقی ماند در این زمان روسیه و اتریش و پادشاهی ایتالیا که حکومتی مستقل در جنوب ایتالیا بود و پروس و سوئد با هم متحد شده و ارتشی بالغ بر ۱ میلیون نفر را تشکیل داده و ناپلئون را در دشت لایپزیک در نزدیکی شهر برلین پایتخت پروس(آلمان قدیم) شکست دادند و او را به جزیره البا واقع در جنوب فرانسه در نزدیکی کرزیکا زادگاه ناپلئون تبعید کردند او پس از ۱۰ ماه در آنجا ماندن فرار کرد و به سوی پاریس حرکت کرد تا حکومت را دوباره پس بگیرد در راه آمدن به پاریس یکی از ِژنرالهای سابقش که به خدمت دولت جدید در امده بود سد راه او شد تا اورا گرفته و به پاریس تحویل دهد یا بکشد قبل فقط چند دقیقه مانده تا شروع جنگ فریادی به گوش رسید این فریاد بناپارت بود که گفت صبر کنید او جلوی سربازان سابقش آمد و پیراهنش را پاره کرد و گفت من امپراتور شما هستم آیا کسی هست که بخواهد امپراتورش را بکشد در همین زمان بود که خون سربازان به جوش آمد و اسلحه هایشان را انداخته و فریاد زنده باد امپراتور سر دادند او سپس حکومت را پس گرفت در این موقع کشورهای اروپایی پیامی دادند که متن ان اعلان جنگ بود شعار آنها این بود ما با فرانسه جنگ نداریم بلکه با ناپلئون جنگ داریم تا او زندهاست ما نمیتوانیم با آسایش بخوابیم اما مردم و مقامات فرانسه از ته دل به امپراتور عشق میورزیدند نه تنها او را تحویل ندادند بلکه از او حمایت کرده و منتظر بودند تا امپراتور به آنها دستور بدهد، در این موقع بریتانیاییها ارتشی بالغ بر ۸۰۰۰۰ نفر را به فرماندهی آرتور ولزلی(دوک ولینگتون) که فرماندهی بسیار شجاع بود عازم شمال فرانسه در منطقه واترلو کردند و پروسها هم به فرماندهی امپراتورشان گبهارد فان بلوشر که تعداد انها حدودا ۸۷۰۰۰ نفر بود به سمت بلژیک حرکت کردند تا با ارتش ولینگتون ادغام و با اتحاد ناپلئون را شکست بدهند در این زمان بناپارت ارتش فرانسه را که حدوداً ۱۲۰۰۰۰ هزار نفر بودند را به سمت بلژیک راند تا مانع از ادغام دو ارتش بریتانیا و پروس شود او موفق شد این کار را انجام دهد و در لینی(Ligny) ارتش پروس را در هم شکست از آن ۸۷۰۰۰ هزار نفر فقط ۳۰۰۰۰ نفر باقی ماند (بفیه کشته زخمی و فرار کردند) ولینگتون که این خبر را شنید با نا امیدی در مناطق مرتفع موسوم به مون سن ژان (mount sainte jean) در کنار زمینهای زراعی و خانه کشاورزان انجا سنگر گرفت و از این رو انتخاب مکان جنگ را بر عهده خود گذاشت، ناپلئون که پروس را شکست داده بود و از پروسها فقط ۳۰۰۰۰ نفر بافی مانده بودند گریخته و به طرف شمال رفتند ناپلئون یکی از ِنرالهای خود را به نام گروشی(Grouchy) را برای تعقیب آنها فرستاد و تاکید کرد تا نابود کردن آنها از تعقیب دست نکشند و با خیال راحت به سمت واترلو رفت تا ولینگتون را شکست دهد اما شب قبل از جنگ باران شروع به باریدن گرفت و حرکت و شلیک توپها را با مشگل بزرگی روبه رو کرد زیرا باروت خیس کار نمیکند و خراب میشود. ۱۸ ژوئن سال ۱۸۱۵ نبرد واترلو در ساعت ۱۱ ظهر است دو ارتش بریتانیا و فرانسه در مقابل هم قرار گرفتهاند سمت چپ میدان جنگ را چندین خانه کشاورزان وجود دارد که به ان هوگومونت میگویند(Hougoumont)که موضع مناسبی برای دفاع میباشد و بخشی از قوای انگلیس در ان سنگر گرفتهاند. قسمت مرکزی میدان جنگ را چند ردیف بوته قرار دارد(lay hay saint)که بخشی از سربازان انگلیسی در پشت تکه چوبهای تیزی که در زمین فرو رفتهاند و برای مانع شدن از حمله سوارن فرانسوی تعبیه شدهاست سنگر گرفتهاند سمت راست میدان چند خانه مخصوص کشاورزان وجود دارد(papelotte) که سربازان انگلیسی در ان نیستند و ناپلئون ان را بهترین موضع برای حمله میشمارد. با فریاد امپراطور جنگ شروع میشود مارشال نی دلیرترین فرمانده ناپلئون که فرمانده سواره نظام است شروع به حمله به مرکز سپاه دشمن که از انگلیسیها و اسکاتلندیهای خشن تشکیل شده بود میکند توپخانه جناح چپ ارتش بریتانیا را هدف میگیرد. نیم ساعت از جنگ میگذرد ساعت ۱۱:۳۰ هست ژنرال گروشی که در تعقیب بلوشر است صدای غرش توپها را از منطقه واترلو میشنود یکی از ژنرالها به نام ژرار اصرار میکند که دست از تعقیب بلوشر برداشته و از میان دشت به سمت ناپلئون رفته و به کمک او بشتابند در همین زمان بلوشر ارتش باقی مانده پروس را به چندین قسمت تقسیم کرده و به واترلو میفرستد تا با کمک ولینگتون ناپلئون را شکست دهند یکی از این دستهها در راه با گروشی برخورد کرده گروشی او را شکست داده و به استراحت میپردازد و میگوید فردا به ناپلئون خواهیم پیوست غافل از اینکه ارتش پروس در حال پیوستن به ولینگتون است و او در حال استراحت است. از ان سمت مارشال نی با دلیری بی همتایش قسمت مرکزی میدان جنگ که در دست بریتانیا بود را میگیرد(lay hay saint) و صفهای انگلیسی را یکی بعد از دیگردی میشکافد و فراری میدهد او با کمبود سواره نظام روبه رو شده از ناپلئون درخواست سواره نظام میکند ناپلئون نیز اخرین دستههای سواره نظام خود ملقب به میلو را به کمک او میفرستد دیگر چیزی به پیروزی نمانده ارتور ولزلی(دوک ولینگتون) سربازان را به زور تهدید در صفها نگه داشته اکثریت در حال فرارند مارشال نی خیلی به ولینگتون نزدیک شده دیگر چیزی نمانده ناگهان... صدای فریاد چندین هزار نفر از سمت غرب منطقه واترلو به گوش رسید پروسها بی محابا به فرانسویان حمله کردند انگلیسیها از حالت دفاع به حمله روی اورده بخشی از ارتش پروس به سمت ناپلئون میداند )). نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |