علوم سیاسی علم سیاست
| ||
|
انگليس در دوران پهلوي اول استعمار از قدیمیترین زمانها، به شکلهای گوناگون وجود داشته و تا به امروز هم ادامه دارد؛ اما استعمار مورد بحث ما، از زمان فتح قسطنطنیه(1453) وارد ایران شد. اروپائیان با آگاهیهای قبلی از ثروتهای مشرق زمین، از جمله هندوستان، به جستجوی راههای جدید افتادند. برای اولین بار تلاشهای پرتغالیان با کشف راه دریایی امیدنیک در جنوب افریقا به نتیجه رسید. کشف این راه دریایی یکی از حوادث مهم تاریخی بود که مقدمات تحولات جدیدی گردید که شرق در سالهای آینده تجربه کرد. به دنبال پرتغالیها، کشورهای قدرتمند دیگر اروپایی مثل اسپانیا، انگلستان، فرانسه، هلند و آلمان و غیره نیز به سوی شرق روی آوردند. کشور استعماری مورد نظر در این تحقیق یعنی انگلستان، از زمان شاه عباس اول صفوی به منظور برقراری روابط بازرگانی و اختصاص دادن تجارت خارجی منطقه خلیج فارس به خود وارد صحنههای اقتصادی و سیاسی گردید.[1] در سال 1299 رضاخان میرپنج با کمک انگلیسیها به قدرت رسید و نشان داد که پیش از سید ضیاءالدین طباطبایی، قدرتمند و قابل اعتماد است و به همین دلیل توانست نظر انگلستان را برای انقراض قاجاریه و انتقال سلطنت به خانواده خود جلب کند. انگلستان، پس از کودتای 1299 که یک اقدام سیاسی- نظامی مهم مورد نظر و حمایت آن کشور بود در حد پانزده سال از نظر سیاسی و اقتصادی، به ویژه روابط بازرگانی در صحنه ایران تفوق کامل داشت و اولیای امور ایران را که مست قدرت و عظمت امپراطوری دولت فخیمه بودند و شرط بقای خود را رضایتمندی خاطر سیاستمداران لندن میدانستند، به میل خود میگرداند. اگر ایران را در این دوران تحتالحمایه انگلیسی بخوانیم خطا نکردهایم. حضور «اردشیر جی» واسطه هندی- پارسی که عامل آشنایی رضاخان و آیرون ساید در مناسبات دو طرف، عامل مهمی در جلب نظر انگلیسیها به حمایت از رژیم پهلوی؛ اما با حفظ اصول سیاست قدیمی انگلیسی در ایران بود. به این اصول نیز اشاره میکنیم. انگلستان به سه دلیل و انگیزه علاقهمند به حمایت از رژیم پهلوی (پهلوی اول) بود. این انگیزهها اقدامات وسیعی در برداشت از جمله این انگیزهها و اقدامات: 1- انگیزه ایدئولوژیکی انگلستان خواهان حفظ رژیم پهلوی و در کل ایران در مقابل روسیه بود تا سد دفاعی ضد بلشویسم را در یکی از مهمترین نقاط استراتژیک جهان یعنی خاورمیانه به وجود آورد؛ زیرا شوروی کشوری پهناور که با بسیاری از کشورهایی چون نروژ و فندلاند، لهستان، مجارستان و... هم مرز بود. سیاست صدور انقلاب سرخ شوروی، بریتانیا را نگران ساخت؛ چرا که با توجه به اصول فئودالیته حاکم بر کشورهای مشرق زمین، وجود رژیمهای فرسوده و فاقد ایدئولوژی در خاورمیانه و فقر و بدبختی عمدی مردم، اشاعه کمونیسم را در این نواحی قطعی میدید. روسها از هیچگونه تلاشی برای صدور انقلاب خود دریغ نمیکردند. حتی پس از جنگ با آلمان رژیمهای کمونیستی در چند ایالت آن به صورت افراطی گسترش یافته بود. در ایران نیز روسها با منزوی ساختن میرزا کوچکخان که مورد احترام مردم نیز بود، کودتای سرخ هیراو و با برپاساختن آشوب و ناامنی تلاش فراوانی در گسترش کمونیسم نمودند.[2] 2- انگیزه ژئوپولتیکی و استراتژیکی از نظر جغرافیایی، ایران در جنوب شوروی و در سر راه انگلیسی به خلیج فارس و اقیانوس هند قرار دارد. ایران سر راه هندوستان، بزرگترین و زرخیزترین متعمد بریتانیا قرار داشت. سرازیر شدن نیروهای سرخ به سوی جنوب غرب یا شرق فاجعهای جبرانناپذیر بود. منافع انگلستان ایجاب میکرد در ایران هسته یک قدرت مرکزی نیرومند تکوین یابد تا مانع تحریکات و دسایس بلشویسم برسر راه مستعمرات انگلستان شود. طرح احداث راهآهن نظامی ایران نیز با همین هدف به جای طرح تزانزیت عامالمنفعه بر ایرانیان قالب شد.[3] 3- انگیزۀ ارتباطی و بازرگانی ایران به خاطر قرار گرفتن در مسیر عبور کالاهای تجاری از اهمیت خاص برای انگلستان برخوردار بود. همچنین خطوط تلگرافی توسط ایران را به اروپا و نیز انگلیس را با هند پیوند میداد. بازار مصرف ایران نیز برای انگلستان اهمیت فراوانی داشت. بانک شاهنشاهی انگلیس، کمپانی لینچ، و کمپانی استریکا و دهها مؤسسه تجاری و ارتباطی دیگر در ایران فعالیت گستردهای داشتند. نفت ایران به خاطر سود سرشاری که برای انگلیس آورده بود، ثروت سرشاری برای انگلیس محسوب میشد که به هیچ وجه حاضر به از دست دادن آن نبودند.[4] اصول تغییر ناپذیر سیاست انگلیس در ایران در دوران رضاخان پهلوی: انگلستان طی سالهای 1320-1300 از وجود حکومت مرکزی در ایران حمایت میکرد و گهگاه با خنثی کردن عملیات جاسوسی همسایه شمالی بر حکومت سر در لاک خود فرو بردۀ ایران منشأ میگذارد در حالی که منافع بریتانیا در ایران غیرقابل انعطاف و چشمپوشی بود و این منابع بر هفت اصل استوار بود که عبارت بود از: اصل اول: نفت ایران باید ارزان بدست آمده و پیوسته در انحصار انگلستان باشد. انگلستان معتقد بود که نفت ایران با صلاحدید انگلیس و با کمترین حقالامتیاز به ایران، باید پیوسته در تملک و انحصار انگلیس باشد. اصل دوم: ایران دژی محکم در مقابل کمونیسم جلوگیری از صدور انقلاب سرخ کمونیسم از اهمیت ویژهای برای انگلیس برخوردار بود از نظر انگلستان، ایران میتوانست دژی محکم در مقابل کمونیسم باشد هر کدام از رجال ایرانی که به شوروی نزدیک میشد توسط انگلیسیها نابود میگردید از جمله این افراد میتوان تیمورتاش را نام برد که به خاطر نزدیکی به شوروی توسط رضاشاه منصوب و به زندان افتاد. سندسازی انگلیسیها کار خود را کرد و وی را در زندان قصر به طرز فجیعی به قتل رسید. اصل سوم: تضعیف نگهداشتن دولت ایران برای ضعیف نگهداشتن ایران، انگلیسیها میکوشیدند تا با سرگرم کردن ایران در مرزها، تحریک عشایر کُرد و بلوچ و تراشیدن ادعای استقلال یا وحدت طوایف و ایلات، سنگ بر سر راه دولت ایران بیندازند. اصل چهارم: جلوگیری از اعمال قدرت نظامی و دریایی ایران: انگلستان به شدت سعی میکرد ایران از داشتن قدرت نظامی و دریایی قوی، محروم بماند تا خود قدرت برتر دریاها مخصوصاً خلیج فارس باشد. رضاخان نیز که خود را مدیون انگلستان میدانست اطاعت بیچون و چرا از سیاست انگلستان را سر لوحه کار خود قرار داد اصل پنجم: عدم توان نظامی ایران در مقابله با بیگانگان. ارتش ایران همچون راهآهن، بازیچه دست انگلیسیها بود. آنها با گماردن عناصر دست نشانده خود در مقامات حساس نظامی، تشکیلات ارتش را طوری پیریزی کرده بودند که بتوان آن را با یک ضربه محکم در موقع نیاز آن را از بیخ و بن ویران کرد. پس از شهریور 1320 همانطور که مشاهده شد، اغلب ژنرالها با آن همه نشانها و حمایتهای درخشان افرادی بسیار ترسو، بیجرأت و ضعیفالنفس از آب درآمده و ثروت به جای وطن برایشان مهم بود.[5] اصل ششم: حمایت از عناصر خود فروخته برای اجرای سیاست انگلیسی: در ایران طی دوران بیست ساله، سیاست اطلاعاتی انگلیسیها همچنان بر موضوع شناسایی و حمایت از افرادی که خود را در معرض توفانهای خشم دیکتاتوری دیدند، سازماندهی فرماسونرهای قدیمی و عضو پذیری جدید و نیز به خدمت گرفتن اقلیتهایی که خود را در انزوا میدیدند، استوار شده بود. در رأس فرماسونها محمدعلی فروغی بودند که دوبار در دوران سلطنت رضاشاه (1305 و 1312) و یک بار در پایان سلطنت او (پس از وقایع سوم شهریور 1320) به نخست میرسید. تقیزاده از رجال سرسپرده انگلیسی و عاقد قرارداد 1933 بود که با کمک عدهای در لندن تبلیغات وسیعی بر علیه رضاخان میکردند. انگلیسیها به جز فراماسونها و ناراضیان از افرادی به عنوان مخبر استخدام میکردند تا جاسوسی برای انگلستان انجام دهند. این افراد به همتهای بالای جامعه رسیدند.[6] فصل هفتم: گرسنگی و فقر مردم در مقابل ثروت اندوزی اقلیت: سیاست انگلیس محروم نگهداشتن ملت ایران بود تا نتواند سر بلند کند و ببیند بیگانه در کشور چه میکند در سالهای 1320 -1300 به حقوق کارمندان بسیار ناچیز بود که معاش آنان نمیگذشت. انواع مشروبات و تریاک در دسترس مردم بود.[7] در حالی که شاه ثروت خارقالعادهای را تصرف کرده بود. عده زیادی از مردم در فقر به سر میبرند فحشا و بیبندوباری موجب نگرانی روحانیون و مسئولان اجتماعی شده بود. درآمد سرشار نفت معلوم نبود صرف چه اموری میشود. مبلغ هنگفتی از این درآمد به حسابهای شخصی شاه و خانوادهاش واریز میشد. خریدهای کمرشکن اسلحه نیز از جمله اموری بودند که هزینههای بالایی داشت شرح فقر و گرسنگی مردم در مطبوعات خارج از کشور انعکاس مییافت. قصرهای فراوانی بر شاه و خانوادهاش و نیز باشگاههای پر هزینه برای افسران بنا شده بود در حالی که مردم در بدبختی و فقر به سر میبردند. بیماریهای واگیردار شیوع پیدا کرده بود و آبروی رژیم را میبرد. اصل هشتم: مسأله بحرین و خودداری انگلیس از استرداد جزیره: جزیرۀ بحرین از دوران فتحعلیشاه قاجار زیر نفوذ انگلیسیها بود و در سال 1258ه.ق همزمان با جنّگ اول هرات و لشکرکشی محمدشاه به آن شهر نیروهای انگلیسی این جزیره را اشغال کردند.[8] علیرغم نامهها و شکایات مکرر دولت ایران، انگلیسیها حاکمیت خود را بر بحرین تحکیم بخشیدند. مردم بحرین که از دخالتهای انگلیس ناراضی بودند از دولت ایران کمک خواستند. انگلیسیها نیز برای قطع ارتباط میان ایرانیان بحرین که اکثریت مردم بحرین را تشکیل میدادند به سیاست دیرینه خود یعنی «تفرقه بیندازد حکومت کن» پناه بردند. آنان اعراب بحرین را تحریک کرده و کمک مالی نیز به آنها نمودند. در سال 1927 مجدداً میان انگلیس و عربستان قرارداد 6 مادهای امضا شد که طی آن عربستان متعهد به محافظت از مشایخ کویت و بحرین و کلیه سواحل دریایی عمان گردید. این معاهده مورد اعتراض ایران واقع شد که مالکیت ایران بر بحرین به رسمیت شناخته نشده است. انگلستان نیز مدعی شد که اعتراض ایران وارد نیست و ایران بر بحرین هیچ حقی ندارد. اعتراضهای ایران به جامعه ملل نیز به نتیجه نرسید و این حالات آن قدر ادامه یافت تا جنگ جهانی آغاز شد و با اغلال جامعه ملل اعتراضات ایران بایگانی شد و پس از وقایع شهریور و سقوط رضاخان، آنقدر مشکلات تازه به وجود آمد که دیگر سخن گفتن از بحرین اتلاف وقت بود. بدین ترتیب بحرین به دلیل بیکفایتی زمامداران و دخالت انگلیسیها از دست ایران خارج شد. اقدامات و دخالتهای انگلیس در ایران دوران رضاشاه پهلوی انگلستان در فاصله دو جنگ جهانی، سراسر خاورمیانه را تحت نفوذ خود داشت، تعدادی از کشورهای منطقه مانند عراق، فلسطین و ماوراء اردن از طرف جامعه ملل تحت قیمومیت انگلستان قرار گرفته بودند[9] و تعدادی دیگر مانند مصر و عربستان سعودی در نتیجه قراردادهایی حقوق و امتیازات خاصی برای انگلیسیها قائل شده بودند. گروه سوم کشورهای خاورمیانه نیز به طور غیر مستقیم زیر نفوذ انگلیسیها بودند؛ مانند ترکیه، ایران و افغانستان. انگلیسیها پس از جنگ جهانی اول کوشش کردند تا با ایجاد حکومتهای دست نشانده و قوی و با ایجاد یک پیمان دفاعی بین کشورهای خاورمیانه، آن را به عنوان سدی در جلوگیری از نفوذ شوروی به سوی هندوستان و خلیج فارس و چاههای نفت ایران در آوردند. بنابراین سعی در حل اختلافات میان دولتهای منطقه و ایجاد زمینه برای انعقاد پیمان همکاری و عدم تعرض منطقهای نمودند. 1- پیمان سعدآباد: پیمانی موسوم به سعدآباد بین کشورهای ایران، عراق، افغانستان و ترکیه مبنی بر عدم دخالت در امور یکدیگر و محترم نگهداشتن خطوط مرزی یکدیگر، در کاخ سعدآباد به امضا رسید. این پیمان که مورد افتخار رضاشاه بود هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ سیاسی به زیان دولت ایران و به نفع سه کشور دیگر بود. زیرا ارتفاعات آرارات که از موقعیت سوقالجیشی برخوردار بود به ترکیه واگذار شده بود و مبالغ هنگفتی از درآمد کشتیهای نفتکش نصیب عراق گردد.[10] در جریان حمله متفقین به ایران در شهریور 1320 هیچیک از همپیمانان ایران به یاری ما نشتافتند و حتی عراق خاک خود را پایگاه حمله انگلستان به ایران قرارداد به این ترتیب بیهودگی این پیمان به اثبات رسید. 2- قرارداد 1933: قرارداد 1933 شرکت نفت ایران و انگلیس با دولت ایران، مبنی بر امتیاز جدید نبود؛ بلکه در واقع تجدید نظری در امتیاز 1901 دارسی بود که طرفین از مدتها پیش خواهان تجدید نظر در آن بودند. قرارداد 1933 بین حسن تقیزاده از طرف ایران، و سرجان کدمن رئیس هیئت مدیره شرکت نفت ایران و انگلیس در تهران امضا گردید. سهم ایران از درآمد نفت از 16 درصد به 20 درصد افزایش و طول مدت قرارداد 60 سال بود. با جنگ دوم جهانی هر چند قیمت نفت بالا بود؛ اما درآمد ایران از نفت ثابت ماند. درآمد ایران به 16 میلیون لیره میرسید؛ اما درآمد شرکت نفت به 33 میلیون لیره یعنی بیش از دو برابر سهم ایران بود. درآمد دولت انگلیس از نفت ایران به عنوان مالیان بیش از سه برابر وجوه پرداختی بر دولت ایران بوده و اگر سود خالص شرکت و مالیات پرداختی به دولت انگلستان را جمع کنیم در واقع دولت انگلیس و شرکت نفت جمعاً بیش از پنج برابر ایران یعنی صاحب اصلی نفت از فروش نفت ایران سود بردند. 3- اهمیت استراتیژیک ایران برای متفقین: پس از گرایش رضاشاه به آلمان و حضور گسترده آلمانیها در ایران، انگلیس که منافع خود را در خطر دید با کمک سایر متفقین و برای بستن نفوذ آلمان در ایران (به خاطر جنگ متفقین در اروپا بر علیه تجاوزات آلمان) و با شعار جلوگیری از نفوذ فاشیسم در ایران، به میهن، حمله کرد.[11] نیروهای انگلیس به بهانه بیرون نکردن عمال آلمانی از ایران مبادرت به عبور نیروهایشان از ایران کردند و نیروهایشان مشغول پیشروی در ایران شدند. بدین ترتیب ایران در سوم شهریور 1320 به اشغال نیروهای متفقین درآمد. با اشغال ایران، رضاشاه که در پناه انگلیسیها به قدرت رسیده بود، با دسایس همانها نیز بر کنار و به جزیرۀ موریس تبعید شد و در همانجا مُرد. بدین ترتیب صفحات دیگری از دخالت بیگانگان بالأخص انگلیس در ایران ورق خورد و سر سپردههای را کنار و مُهره دیگری را روی کار آوردند.
موضوعات مرتبط: برچسبها: روابط سیاسی ایران و انگلیس در تاریخ معاصر ایران (از دوره قاجار تا رضاخان) در زمان فتحعلی شاه قاجار
موضوعات مرتبط: برچسبها: دوره نخست : رابطه ایران و انگلیس تا پیش از دوره ی قاجاریه نام دودمان صفویه و اصل و نسب آنها به شیخ صفی الدین اردبیلی ، صوفی اوایل قرن چهاردهم میلادی بر می گردد و در نهایت قشون قبیله ای اسماعیل در سالهای 879 ه.ش و 880 ه.ش چندمین بار آق قیونلوها را شکست داد و در تبریز تاجگذاری نمود.(1) سپس از شاه اسماعیل شاه تهماسب به قدرت رسید که به تثبیت سلسله صفویه پرداخت که پس از وی پس از 12 سال دسیسه و نیرنگ شاه عباس به قدرت رسید. دوره ی حکومت شاه عباس ( از 967 تا 1008 ه .ش ) دوران اوج اقتدار صفویه محسوب می گردید. در دوره شاه عباس بزرگ ترین خطر ، امپراطوری عثمانی در مرزهای غربی ایران بود. چنین تهدید بزرگی سبب شد تا شاه عباس صفوی به جست جوی متحدان جدیدی به خصوص در میان اروپاییان بپردازد.(2) از طرف دیگر ایران بدنبال ایجاد پیمانی قوی با کشوری اروپایی برای مقابله با استعمار گریهای پرتغال بود و این دوره مقارن با حکومت جهانگیر شاه در هند بود و همچنین مصادف با آغاز تکاپوی انگلیسی ها برای استقرار در بنادر هند و مقارن با دورانی است که دولت مرکزی هند توجه خویش را به معضل حضور خشن و بی قانون پرتغالی ها در سواحل و آبهای منطقه معطوف داشته است. بدینسان، ارتباط انگلیسی ها با جهانگیر فرآیندی مشابه ارتباط آنان با شاه عباس داشت. هر دو قدرت مسلمان منطقه از یکه تازی دریایی پرتغالی ها در رنج بودند و سرانجام ناوگان دریایی انگلیس را ابزاری مفید برای اخراج ایشان یافتند.(3) پرتغالی ها که می خواستند سلطه ی نظامی بر آسیا برقرار سازند بر اثر قدرت نظامی صفویه در سال 1001 ه .ش شکست خوردند، ایران در آن سال به یاری نیروی دریایی انگلسستان توانست پرتغالی ها را از جزیره های قشم و هرمز بیرون اندازد و مرکز تجارت را به بندر گمبرون با نام جدید بندر عباس به خاک اصلی ایران منتقل نماید.(4) در زمینه تجارت و بازرگانی نیز پیش از این شاه عباس به چارلز اول پادشاه انگلستان ، نامه ای نوشت که در آن وی از پادشاه انگلستان می خواست تا ضمن اعزام نمایندگانش و برقراری روابط متقابل با ایران ، با تاجاران و بازرگانان ایران به خوبی رفتار کند . (5) به هر حال در این دوره ایران ضمن برقراری رابطه با انگلستان ، رابطه خوب و نزدیکی با هلندی ها و بعد فرانسوی ها برقرار نمود. دوره دوم : ایران و انگلیس در دوره ی قاجاریه : ایران در دوره ی قاجاریه که از سال 1179 ه .ش تا 1304 ه .ش را در بر می گرفت حوادث مختلفی را تجربه نمود، جنگ های ایران و روسیه و قراردادهای ننگین پس از آن ، واگذاری امتیازات مختلف به استعمارگران از جمله روسیه و انگلیس ، انقلاب مشروطیت و جنگ جهانی اول از مهمترین اتفاقات در این دوره محسوب می گردد. نوع رابطه ایران با این دو کشور توامان قابل بررسی است و در این زمینه در ابتدا به سخنی از ناصرالدین شاه که ولف کاردار سفارت بریتانیا در تهران نقل نموده است، بسنده می کنیم : « تضاد موجود در روسیه با انگلستان طوری است که اگر بخواهم برای یک گشت و گذار یا شکار به شمال ، شرق یا غرب کشورم بروم باید با نماینده ی دولت انگلستان مشورت کنم و اگر بخواهم به جنوب بروم باید نظر روسیه را جویا گردم .» (6) دوره حکومت قاجاریه را که سر تا سر قرن نوزدهم را در بر می گرفت در واقع قرنی بود که اوج استعمار و استثمارگری کشورهای اروپایی محسوب می گردید و قدرت های اروپایی مستعمرات مختلفی را برای خود دست و پا نموده بودند که در صدر این قدرت های استعمارگر بریتانیا قرار داشت. ایران برای انگلستان حائز اهمیت فراوانی بود زیرا با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی ، ایران پلی برای اتصال با هندوستان مرکز مستعمراتی بریتانیا بود از طرقی روسیه نیز بدنبال عمل وصیت تزار سابق خود جهت دستیابی به آبهای گرم بود که به همین خاطر خواه ناخواه ایران به مرکز تقابل و درگیری این دو قدرت تبدیل شد.(7) برای نمونه در سال 1813 میلادی در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار ، معاهده صلحی در قریه انگلستان بین ایران و روسیه منعقد شد که در پی آن عهدنامه، مناطقی از خاک ایران جدا شده و به خاک روسیه ضمیمه شد. نوشتن این عهدنامه بر عهده پسر گوراوزلی دیپلمات بریتانیایی اولین سفیر بریتانیا در ایران بود. (8) به هر ترتیب بریتانیا در زمینه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، تجاری و غیره در این دوره فعالیت های گسترده ای داشت. در زمینه ی تبلیغ دین مسیحیت نیز فعالیت هایی را در ایران داشت از جمله تاسیس " انجمن میسیونری کلیسای انگلستان " که عمدتا در شهرهای جنوبی اصفهان ، کرمان ، یزد و شیراز متمرکز بود.(9) در زمینه اقتصادی در این دوره ایران در تماس با اقتصاد جهانی ، موجب پیدایش فشار برای ایجاد اصلاحات و نوسازی پاره ای از نهادها گردید اما حاصل آن مرکزیت قدرتمند دولت قاجار نبود. سرمایه داری از خارج وزیر پوشش دو رقیب قدرتمند روسیه و بریتانیا به ایران وارد شد و در حالی که دو قدرت نامبرده امید به کنترل تمام ایران از مرکز واحد را از دست داده بودند.(10) به هر حال انگلیس در دوره قاجاریه امتیازات متعددی را از شاهان ایران اخذ نمود که ذیلا به چند مورد آن اشاره می شود : امتیاز رویتر نخستین امتیاز عمده ای که در ایران برای بهره برداری از معادن کشور و از جمله معادن نفت به خارجیان اعطا شد، به دوره ناصرالدین شاه باز می گردد. در سال 1872 ناصرالدین شاه این امتیازنامه را امضا نمود که براساس بارون جولیوس دو رویتر از اتباع انگلستان در قبال اعطای وامی به ناصرالدین شاه امتیازی را کسب کرد که به موجب آن ، امتیاز انحصاری راه سازی ، ساختن راه آهن ایران و استخراج کلیه معادن ( به جز طلا، نقره و سنگ های قیمتی ) و ایجاد تاسیسات آبی ، قنوات و کانال ها و استفاده و بهره برداری از جنگل هایی را به مدت هفتاد سال و استفاده و نظارت بر گمرک ایران را به مدت بیست و پنج سال تصاحب می کرد.(11) گرچه این امتیاز به واسطه مخالفت های داخلی و فشار روسها عملا به نتیجه نرسید ولی به قول جرج کرزن وزیر امور خارجه انگلیس این امتیاز نامه که شاید یکی از نادر ترین و عجیب ترین امتیازاتی بود که از سوی دولتی به یک خارجی واگذار گردید و به موجب آن تمامی منابع طبیعی و صنعتی و اقتصادی کشور در اختیار بیگانگان قرار گرفت و شوق و شعف برای دوستی با انگلیس، صمیمیت و وفاداری نسبت به دولت انگلیس هیچ وقت به این درجه بالا نرفته بود که در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار بالا گرفت.(12) امتیاز دارسی در سال 1901 دارسی نماینده ای به نام ماریوت به تهران اعزام داشت که با دولت وارد مذاکره شود و امتیازی تحصیل نماید و در نتیجه قرار دادی بین امین السلطان صدر اعظم ایران و ماریوت نماینده دارسی منعقد شد که به موجب آن، امتیاز استخراج و بهره برداری از نفت در سراسر ایران به استثنای 5 ایالت آذربایجان ، گیلان ، مازندران ، گلستان و خراسان به مدت 60 سال به دارسی واگذار گردید که به نام امتیاز دارسی معروف است و در 28 مه 1901 میلادی مظفرالدین شاه امتیازنامه را امضا کرد.(13) در واقع این امتیاز نخستین قرارداد نفتی ایران بود. انگلیس و انقلاب مشروطیت یکی از علل ظهور انقلاب مشروطیت در ایران بی شک تحمیل قراردادها و امتیازات به روسیه و انگلیس بوده است. اما نقش مثبتی که سفارت بریتانیا در تهران در حمایت از آزادی خواهان مشروطه طلب ایفا کرد و بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت نام نیکی از پادشاهی متحده را در میان مردم تا پیش از قرارداد 1907 باقی گذاشت و مراوده و مکاتبه روحانیون ایرانی و رهبران مشروطه را با سفیر و سفارت ، عادی و معمولی ساخت؛ کاری که به نوشته دنیس رایت سفیر پیشین بریتانیا در تهران، « سرمایه بزرگ و جاودانه ای برای دولت فخیمه فراهم آورد. » (14) قرارداد 1907 در اوایل قرن بیستم دو کشور روسیه و انگلیس به دنبال نزدیکی به یکدیگر بودند به همین خاطر دو کشور مذاکرات طولانی و مفصلی را از ماه مه 1906 آغاز نمودند که سرانجام در ماه اوت 1907 به نتیجه رسید. کنوانسیون 1907 به رقابت های استعماری دو کشور در آسیا پایان بخشید و طبق معمول این زمان دو کشور مناطق نفوذ خود را در آسیا تعیین و آن را سنگ بنای همکاری های سیاسی و نظامی خود در اروپا قرار دادند . اختلاف نظرهای مربوط به ایران ، افغانستان و تبت می شد که طبق کنوانسیون فوق مقرر گردید که ایران به سه منطقه نفوذ ( روسیه در شمال ، انگلیسی ها در جنوب شرقی و منطقه بی طرف مرکزی ) تقسیم گردد.(15) قرارداد 1919 پس از انقلاب اکتبر 1917 در روسیه این کشور به لغو تمامی قرار دادهای استعماری دوره تزاری پرداخت و انگلیس این فرصت را مغتنم شمارده و به دنبال دستیابی به امتیازات هر چه بیشتر در ایران بود.در این سالها یکی از دولتمردان بر اوضاع سیاسی ایران سلطه کامل داشت و او وثوق الدوله نخست وزیر طرف ثانوی امضا کننده قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود. انگلیس ها به طور محرمانه با وثوق الدوله نخست وزیر وارد مذاکرات برای انعقاد قراردادی شدند که شباهت بسیاری به قرارداد تحت الحمایگی داشت که بریتانیا کبیر به موجب آن مسئول تشکیلات ارتش و خزانه ایران شد و تعداد مستشار انگلیسی می بایست در کار ادارات مختلف دولتی ایران همکاری داشته باشند.(16) در این قرارداد انگلیس اهداف سیاسی مختلفی را دنبال می نمود. علاقه و توجه بیش از حد به گوهر یکتای امپراطوری بریتانیای کبیر، هندوستان و ترس و وحشت از روسیه الهام بخش اعتقادات و خط مشی سیاسی انگلستان بود و لذا همواره در رویای ایجاد و زنجیره ای از کشورهای حائل از مرزهای شمالی هندوستان تا دریای مدیترانه بود تا گوهر گرانبهای امپراطوری را چون گنجی در دژ مستحکم خود حفظ نمایند.(17) خلاصه آنکه هدف انگلیس از قرارداد1919 به وجود آوردن ایرانی بود که حکومت مرکزی مقتدر و فرمانبردار انگلستان برخوردار باشد و در عین حال کشوری نه تنها روابط و تمایلات دوستانه با انگلستان داشته باشد بلکه دست نشانده بریتانیا باشد. دوره سوم : رابطه انگلستان در زمان پهلوی اول ( رضا شاه) سه روز بعد از کودتا در 6 اسفند 1299، احمد شاه فرمان نخست وزیری سید ضیاالدین را امضا کرد. رضا خان نیز با لقب سردار سپه به ریاست لشکر قزاق منصوب شد. اکنون دیگر قرارداد وثوق الدوله اثر وجودی خود را از دست داده بود و انگلیسی ها توانسته بودند از طریق کودتا منظور خود را که حفظ ایران تحت سلطه و نفوذ شام بود عملی سازند به این جهت وقتی در سوم فروردین 1300 دولت جدید طی یادداشتی به سفارت انگلیس الغای رسمی قرارداد 1919 را تقاضا نمود، دولت بریتانیا آن را با اشتیاق پذیرفت.(18) دولت انگلیس پس از پی بردن به وجود نفت فراوان در ایران خود نیز وارد حوزه ی فعالیت های نفتی ایران شد و به واسطه حوادث سیاسی پس از کودتای 1299 شمسی در ایران و قدرت گرفتن رضا خان در کشور، به تدریج قدرت دولت مرکزی در کشور تقویت شد و با از میان رفتن قدرت خوانین بختیاری و شیخ خزعل شرکت نفت ایران و انگلیس روابط بیشتری را با دولت مرکزی در تهران برقرار کرد.(19) یکی از اتفاقات مهم در روابط ایران و انگلیس امضای قرارداد 1933 بود که رضا شاه پس از پی بردن به مضرات قرارداد دارسی پس از امضای قرارداد آرمیتاژ اسمیت، تصمیم به تغییرات اساسی در امتیازنامه دارسی گرفت. در نهایت پس از کش و قوس های فراوان در سال 1932 شرکت با انتشار حساب مالی خشم دولتمردان ایرانی را بر انگیخت و این امر سبب شد دولت ایران از دریافت حق الامتیاز خودداری کند و در نهایت سید حسن تقی زاده، وزیر دارایی وقت ایران به دستور رضا شاه، به شرکت اطلاع داد که ایران امتیاز دارسی را لغو کرده است. در نامه وزیر دارایی ایران به مدیر شرکت نفت جنوب ، آمادگی تهران برای اعطای امتیاز جدیدی که در آن انصاف و عدالت رعایت شده باشد، اعلام شده بود. (20) در زمینه ارزیابی قرارداد 1933 و مقایسه آن با امتیاز دارسی دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. دولت وقت ایران امضای این قرارداد را پیروزی بزرگی برای کشور قلمداد می کرد. در حالی که اکثر محققان ایرانی ، قرارداد 1933 را مورد انتقاد قرار داده و معایب آن را بیش از مزایای آن ذکر کرده اند. به طور کلی می توان گفت بدترین عیب این قرارداد که زیانهای شدیدی برای کشور در برداشت تمدید 30 ساله امتیاز دارسی بود.(21) به طور کلی در این دوره انگلیس در ذهن ایرانیان هنوز قدرت مسلط در ایران بود. اما واقعیت آن بود که لندن زیاده از حد سرش شلوغ بود، کمبود پول داشت و هنگامی که با مخالفت یکپارچه ایرانیان با خود مواجه شد گزینه های سیاسی اندکی در اختیار داشت. به هر حال رضا شاه در نظر انگلیسی ها عامل ثبات در مرزهای هند، عراق و روسیه محسوب می گردید.(22) دوره چهارم: انگلیس و دوره ملی شدن صنعت نفت با اشغال ایران (1320) از سوی متفقین ، نظام خودکامه ی رضا شاهی برچیده شد، نیروهای اجتماعی ایران که تا آن زمان در منگنه ی فشار بودند آزاد شدند. این نیروها به دنبال احیای مطبوعات آزاد، سازمانهای سیاسی و درگیر شدن در جنبشهای اجتماعی بعد از جنگ دوم جهانی، به این آزادی ها واکنش نشان دادند.(23) باید اذعان داشت که بسیاری از تحولات در روابط خارجی ایران در این دوره متاثر از ساختار دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم قرار داشت. در سالهای پس از جنگ انگلیس در بلوک غرب و زیر نظر امریکا تعریف می شد پس بنابراین بسیاری از اتفاقات حاصله بین دو کشور حاصل یک بعد کلان تر در نظام بین الملل می باشد به این معنا که در بسیاری از مسائل که انگلیس به بن بست با ایران بر می خورد متوسل به قدرت بزرگ تر در بلوک غرب یعنی ایالات متحده می گردید. به هر حال نقش انگلیس در این سالها را باید حول دو اتفاق مهم یعنی ملی شدن صنعت نفت ایران و همچنین کودتای 28 مرداد تحلیل نمود. ملی شدن صنعت نفت ایران در این دوره (1320 تا 1332) دومین جنبش اجتماعی توده ای قرن بیستم سراسر ایران را فرا گرفت. مبارزه ملی کردن نفت به رهبری محمد مصدق هم نظیر انقلاب مشروطیت، ملت را رویاروی شاه و قدرت های خارجی قرار داد، به ائتلاف مردمی گسترده ، چند طبقه و شهری انجامید و به دنبال پیروزیهای درخشان اولیه با تفرقه ی داخلی و مداخله ی خارجی روبرو شد و به شکست انجامید.(24) در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، مواد مبهم و دو پهلوی قرارداد 1933 ، همگی به نفع شرکت تفسیر شد و سود طرف انگلیس از قرارداد مذکور افزایش فوق العاده ای پیدا کرد و پس از اینکه موافقت نامه قوام – سادچیکوف رد شد دولت ایران موظف گردید اقدامات لازم را برای استیفای حقوق ایران از شرکت نفت جنوب به انجام برساند. ظاهرا انگلیسی ها در ابتدا تصور می کردند بندهای این قانون ، صرفا به منظور ایجاد موازنه و با انگیزه سیاسی مطرح شده است. بدین معنا که مجلس خواسته است ضمن پاسخ منفی به شوروی ها، برای حفظ موازنه، شرکت نفت جنوب را نیز به صورت ظاهری مورد چالش قرار دهد.(25) هر ترتیب مذاکراتی میان دولت های قوام، هژیر و ساعد با نویل گس ، نماینده شرکت، برای رفع اختلافات و دستیابی به توافق جدید انجام شد که نهایتا در تیر ماه 1328 قراردادی موسوم به قرارداد الحاقی گس – گلشائیان میان نماینده شرکت و وزیر دارایی کابینه ساعد به امضا رسید. انتخابات مجلس شانزدهم در بهمن ماه 1328 بر اثر فشار گروه های ملی گرا در تهران تجدید شد و دکتر مصدق به عنوان وکیل اول تهران به مجلس راه یافت و ترتیب با وجود دسیسه چینی های عوامل انگلیس برای اعمال کنترل بر روند انتخابات همه چیز بر وفق مراد آنها پیش نرفت. در چنین شرایطی انگلیس با نگرانی تحولات اوضاع در ایران را دنبال می کرد.(26) با انتخابات دکتر مصدق به سمت نخست وزیری باید اذعان نمود که در آن سالها اقتصاد ایران حول محور نفت متمرکز شده بود. مصدق بنا به دلیل اقتصادی و سیاسی – اخلاقی، نفت را ملی کرد. از نظر اقتصادی مصدق احساس می کرد « با در آمد نفت تمام نیازهای بودجه تامین می شود. می توانیم با فقر ، بیماری و عقب افتادگی مردممان مبارزه کنیم. »(27) به هر حال با اتفاقات صورت گرفته در عمل نفت ایران از سال 1330 با سازماندهی بریتانیا در سطح بین المللی تحریم شده بود و محاصره ی نظامی ایران از سوی بریتانیا نیز مشکلات را بیشتر می کرد. در هر صورت در پی ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت انگلیس آمادگی خود را برای امضای قرارداد مبتنی بر تقسیم مساوی سود با ایران اعلام و در ضمن تهدید کرد در صورت عدم مصالحه بر سر این شرایط و یا ارجاع موضوع به حکمیت دعوی خود را به دیوان دادگستری بین المللی در لاهه ارائه خواهد کرد. در طول مبارزات ملی شدن نفت و طی تماسهایی که میان حکومت مصدق با دو کشور امریکا و انگلستان و مجامع بین المللی صورت گرفت، پنج پیشنهاد برای حل اختلاف نفت به شرح ذیل مطرح شد : 1) پیشنهاد جکسون، 2) پیشنهاد استوکس، 3) پیشنهاد بانک جهانی، 4) اولین پیشنهاد مشترک انگلستان و امریکا، 5) دومین پیشنهاد مشترک انگلستان و امریکا، که تمامی پیشنهادهای فوق از سوی دولت مصدق رد شد و اینکه چرا و به چه دلایلی دکتر مصدق پیشنهادهای پنجگانه فوق را و طرح های دیگر پیشنهادی خارجیان و ایرانیان برای حل و فصل بحران نفت را رد کرد، جای بحث بسیار دارد که از موضوع این گفتار خارج است. در هر حال مصدق در پیام رادیوی خود در بعد از ظهر 30 خرداد 1330 ضمن اعلام خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران خطاب به ملت ایران می گوید : « امروز روزی است که ما ایرانیان می توانیم صفحه جدید و مقدسی در حیات سیاسی – اجتماعی خود باز کنیم و پس از 50 سال سلطه انگلستان دوره نوینی را در برابر جهانیان و نسل آینده آغاز نماییم. »(28) در روز 8 اردیبهشت 1330 محمد رضا شاه تحت تاثیر افکار عمومی، مخصوصا نیروهای آگاه جامعه، دکتر مصدق را بر خلاف میل باطنی خود اجبارا به نخست وزیری منصوب کرد. پس از تصویب قانون ملی کردن صنعت نفت، نخست وزیری مصدق دومین شکست فاحش و تعیین کننده سیاست خارجی انگلستان در ایران محسوب می شد و این در حالی بود که این کشور تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از به قدرت رسیدن مصدق انجام داده بود. در مجموع از تصویب قانون ملی کردن صنعت نفت تا سقوط مصدق، ایران در روابط با انگلستان به ترتیب چهار مرحله را پشت سر گذارده است : 1) مرحله ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران؛ 2) خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران و به عهده گرفتن اداره دستگاه عظیم صنایع نفت جنوب؛ 3) پیروزی در سازمانها و دادگاه های بین المللی علیه دعاوی شرکت نفت ایران و انگلیس؛ 4) تلاش برای صدور نفت به خارج و شکستن حلقه محاصره اقتصادی بین المللی علیه ایران.(29) کودتای 28 مرداد و نقش انگلیس : کودتای 28 مرداد 1332 به چه دلایلی صورت گرفت. دانشمندان علوم اجتماعی و تاریخ نگاران بر نقش عواملی چند تاکید کرده اند. ذبیح و آبراهامیان بر نقش عوامل داخلی مثل اهمیت اشتباههای مصدق یا تقویت روزافزون محافظه کاران داخلی مخالف مصدق انگشت نهاده اند. کرمیت روزولت ( یکی از دست اندرکاران سیا در کودتا ) و گازیوروسکی بر نقش عوامل خارجی تاکید کرده و گفته اند کودتا بدون مداخله امریکا امکان موفقیت نداشت. معدودی از صاحبنظران مثل کدی، کاتوزیان و به درجه کمتری کاتم، بر اهمیت عوامل داخلی و خارجی – هر دو - تاکید کرده اند. (30) در این برهه زمانی رقابت بین انگلستان و امریکا در دو زمینه روز به روز تشدید می شد؛ یکی در سیاست و بویژه رقابت بر سر نفوذ در الیگارشی سنتی سیاسی و دیگری در منابع و صنایع نفت ایران در همین حال، دو کشور در خصوص جلوگیری از گسترش نفوذ شورویها در ایران به توافق رسیده بودند و سیاست مشترکی را در مقابل اتحاد شوروی دنبال می کردند. (31) باید به این موضوع توجه نشان داد که نوع رابطه امریکا و انگلیس در قبال دولت مصدق بستگی به تحولات نظام بین الملل نیز داشت . حفظ ایران به دلایل ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی در هر صورت برای بلوک غرب لازم می نمود؛ بنابراین تصمیم گیری درباره کودتا پس از مباحث و گفتگو های درون بلوکی به نتیجه رسید در اردوی کودتا گران ، بریتانیا ، ایالات متحده امریکا و جمعی از عناصر محافظه کار ایرانی، طرح و اجرای یک رشته عملیات را بر عهده گرفتند، عملیاتی که به سقوط مصدق انجامید. طرح اول را سازمان جاسوسی انگلستان و وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن 1951 تهیه کردند. انگلیسی ها در پاییز سال 1330 درصدد حمله به آبادان بودند اما ترومن حاضر به حمایت از اقدام آنها نشد و در عوض بریتانیا را به مذاکره با ایران تشویق کرد. طرح مشترک و جدی کودتا توسط دو دولت بریتانیا و ایالات متحد امریکا در اواخر سال 1331 تهیه شد. که کارکنان سفارت بریتانیا وادار به ترک ایران شدند و آیزنهاور به جای ترومن به کاخ سفید رفت. مقامهای دو کشور بریتانیا و امریکا دیدار کردند و در مورد سرنگونی دولت مصدق و انتصاب فضل اله زاهدی به نخست وزیری به توافق رسیدند، نام رمزی عملیات « پاکسازی» را آژاکس نهادند. فورن 440 به رقم همه فعالیتهای حساب شده انگلیسی ها و امریکایی ها و با وجود اینکه امیدواری زیادی به پیروزی کودتای 25 مرداد می رفت، طرح نخستین عملیات آژاکس با ناکامی روبرو شد، چراکه هم حکومت و هم مردم از اقدام سرنگونی اطلاع یافته بودند به هر حال روزولت مجری اصلی عملیات آژاکس در 28 مرداد توانست کودتای شکست خورده را به کودتای پیروز تبدیل کند و حکومت مصدق را بر اندازد . در مجموع از طرح و اجرای عملیات آژاکس و نقش انگلیس می توان به این نتیجه دست یافت که فکر دخالت نظامی در ایران از اینتلیجنس سرویس انگلستان سرچشمه می گرفت و تغییر حکومت در دو کشور انگلیس و امریکا موجب برطرف شدن اختلاف نظرها شد، به صورتی که دو کشور در براندازی دکتر مصدق با یکدیگر کاملا همکاری داشتند. از سویی همبستگی و اتحاد بین این دو بازیگر نظام بین الملل و سکوت و بی اعتنایی شوروی نمی تواند به تنهایی عملیات آژاکس را توجیه کند. (32) دوره پنجم : انگلیس و رژیم پهلوی دوم پس از کودتای 28 مرداد و بازگشت محمد رضا شاه به ایران رابطه سیاسی بین ایران و انگلستان که در جریان ملی شدن صنعت نفت به حالت تعلیق و حتی قطع روابط منجر شده بود به حالت عادی بازگشت و راه برای توافق بر سر حل بحران نفت هموار شد و نهایتا قضیه نفت ایران در قراردادی که بین امینی و پیچ طرف اول یعنی ایران شامل دولت و شرکت ملی نفت ایران و طرف دوم یعنی هفت شرکت نفتی خارجی معروف به هفت خواهران نفتی شامل پنج شرکت امریکایی هر کدام با هشت درصد جمعا چهل درصد و شرکت نفت بریتیش ، پترولیوم ( BP ) با چهل درصد و شرکت هلندی رویال دات شل با چهارده درصد بودند و البته خواهران هشتمی نیز برای آنها تحت عنوان شرکت نفت فرانسه وجود داشت که شرکت اخیر جزو شرکت های آنگولوساکسون محسوب نمی شد. در واقع این قرارداد حاصل سه سال و نیم مبارزه مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت را نادیده می گرفت. به هر حال دهه 1330 در داخل تحت تاثیر کودتای 28 مرداد و قرارداد کنسرسیوم نفتی و در عرصه نظام بین الملل تحت تاثیر دکترین « پاسخ انعطاف پذیر » امریکا در قطب غرب قرار داشت در واقع پس از این رویدادها تئوری « دائی جان ناپلئون » یا تئوری « توطئه » بیشتر نمود یافت که بر اساس این تئوری همان گونه که در فرانسه قرن 19 هر اتفاقی را به نوعی مرتبط با انگلیس می دانستند این تئوری در ایران نیز با عنوان « کار، کار انگلیسی ها است » در میان دولتمردان ، سیاسیون و به طور عام کل مردم ایران رواج یافت و از این پس هر اتفاقی را مرتبط با نقش انگلیس می پنداشتند. در دهه 1340 که دولت ایران به بالاترین مرحله دست نشاندگی دست یافته بود و به تدریج ایجاد دولتی خودمختار را پایه گذاری می کرد. این مطلب را نه تنها می توان از روند نوسازی اقتصادی و صنعتی کشور مشاهده کرد، بلکه در تغییر نام استراتژی سیاست خارجی از ناسیونالیسم مثبت به سیاست مستقل ملی نمود می یابد . (33) در اواخر دهه 1340 اتفاق مهم دیگری که غیر مستقیم در ارتباط با منافع ایران و رابطه ایران و انگلیس بود اعلام خروج ناوگان های انگلیس از خلیج فارس در سال 1350 بود که نقش ایران را در منطقه خلیج فارس گسترده تر می نمود گرچه پس از این واقعه ایالات متحده ناوگان خود را در این منطقه جایگزین ناوگان دریایی بریتانیا نمود به هر حال در یک تناسب با افزایش نفوذ و قدرت ایالات متحده در منطقه و ایران از نفوذ انگلستان کاسته می شد. البته درگیری میان ایران و انگلیس بر سر حاکمیت بر بحرین که در آن زمان بر عهده ایران بود در گرفت که در این قضیه طرح مجدد مسئله بحرین فرصت مناسبی برای ایران فراهم آورد تا باب چانه زنی با انگلستان را به منظور استقرار نیروهای خود در سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک باز نماید. به هر حال ادعاهای ایران بر بحرین در مخالفت با استقلال این کشور ، دعوا را به اوتانت دبیر کل سازمان ملل کشاند و ایران در اسفند 1349 ضمن درخواست از دبیر کل سازمان ملل متحد برای اعمال «مساعی جمیله» صراحتا اعلام نمود ، نتایج بررسی آن سازمان را به شرطی که مورد تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گیرد خواهد پذیرفت. (34) و نهایتا با گزارش سازمان ملل متحد و تصویب گزارش گی چار دی توسط شورای امنیت و پس از مبادله یادداشتهایی بین انگلستان و بحرین در 24 مرداد 1350 استقلال بحرین رسما اعلام گردید. دوره ششم : روابط انگلیس با جمهوری اسلامی ایران وقوع انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 در ایران، از اینکه برخلاف پیش بینی ها و حد سیاست به وقوع پیوسته بود جهان را دچار شگفت و شوک نمود. بسیاری از قدرت ها متعجب از اتفاق مذکور، سردرگم و مستاصل در ایجاد رابطه ای جدید با جمهوری اسلامی ایران بر آمدند. وقتی امام خمینی (ره) در 15 بهمن 1357 مهندس مهدی بازرگان را به نخست وزیری موقت حکومت جدید تعیین کرد، اولویت نخست دولت او پایان دادن به اتحاد عملی و چاکر منشانه ی رژیم شاه با ایالات متحده و استوار ساختن مناسبات دو کشور بر پایه ی برابری بود. بازرگانان سیاست خارجی خویش را بر پایه ی «توازن» استوار ساخت؛ اصلی که ریشه آن به سالهای 1227-1230 باز می گشت؛ یعنی زمانی که برای نخستین بار میرزا تقی خان امیر کبیر در دوران کوتاه صدراعظمی خود این اصل را به جد در سیاست خارجی ایران معمول ساخت. هدف از این اصل، حفظ استقلال ایران در برابر انگلیس و روسیه از طریق در پیش گرفتن منش «بیطرفی» یا عدم تعهد بود.(35) در واقع چهارچوب کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در دوره ی نخست وزیری مهندس بازرگان را نه تنها با انگلیس بلکه با کل بلوک غرب و بلوک شرق را باید براساس «مصلحت محوری و یا واقع گرایی» دانست. در حالی که سیاست خارجی ایران در سالها بعدی و در دوران جنگ با عراق از این گفتمان فاصله گرفته و چهار چوب سیاست خود را براساس گفتمان «ارزش محور یا آرمانگرا» قرار داد(36) که همین سیاست بیش از پیش موجب فاصله گرفتن از قدرتها و خاصه انگلیس گردید. به هر حال طی این سالها نقش انگلیس در حوادث پس از انقلاب بیشتر براساس تئوری توطئه صورت گرفته بود تا براساس واقع بینی. انگلیس گرچه در طول سالیان متمادی و در عصر استعمار ظلم های فراوانی را به جامعه و مردم ایران تحمییل نموده بود ولی طی این سالها ضعیف تر از آن بود که بخواهد جزء ایفاکنندگان نقش اصلی در جریانات و تحولات جمهوری اسلامی ایران بازی کند ولی همچنان از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی بشمار می رود. کمک های مالی و تسلیحاتی به عراق در طول 8 سال جنگ تحمیلی ، سنگ اندازی در شورای امنیت سازمان ملل برای دست یابی به مقصر اصلی جنگ و رای در صدور قطعنامه های نابرابر علیه جمهوری اسلامی ایران در جنگ با عراق تنها بخشی از سیاست های خصمانه انگلیس علیه مردم ایران بوده است. البته طی این سالها باید سیاست انگلیس را در بعد کلان تر یعنی در ساختار اتحادیه اروپا نیز تحلیل نمود که به طور کلی در این سالها یعنی از پیروزی انقلاب اسلامی تا فروپاشی شوروی سیاست اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران؛ دوره سکوت و خاموشی بوده است. این بین معنی نیست که کشورهای اروپایی در این دوره هیچ سیاستی را در برابر ایران نداشته اند بلکه منظور این است که سیاست و استراتژی مشخصی در قالب اتحادیه اروپا در مقابل ایران وجود نداشت.(37) آنچه که سردی روابط میان ایران و اتحادیه اروپا به طور اعم و انگلیس به طور اخص را در این دوره بیشتر به طرف انجماد روابط پیش می برد اتخاذ سیاست کشورهای اروپایی و فراخوانی سفرای کشورهایشان از ایران در سال 1989 در برابر اعلام فتوای حضرت امام (ره) در قضیه سلمان رشدی است. به هر حال در این سالها رابطه ایران با انگلیس و با سایر کشورهای اروپایی با وجود منافع متقابل و زمینه های فراوان همکاری، فاقد ثبات و استحکام لازم بوده است. در اوایل دهه 1370 گام های مثبت و موثری در بهبود روابط ایران و انگلیس و اتحادیه اروپا برداشته شد به طوری که سران جامعه اروپایی در سال 1992 (1371) و در پایان دوره ریاست انگلیس ، بیانیه ی ادینبورگ را صادر و علاقه مندی خود را به انجام گفتگوهای انتقادی با جمهوری اسلامی ایران را اعلام داشتند.(38) اما پس از اعلام رای سیاسی توسط دادگاه برلین ( ایجاد بحران میکونوس ) در 1996؛ تیره شدن روابط دو طرف را به مدت نزدیک به هفت ماه شاهد هستیم. و پس از کاهش شدت بحران میکونوس دور تازه ای از روابط تحت عنوان گفتگوهای فراگیر در روابط ایجاد شد. یکی از اصول مطرح شده در سیاست خارجی از زمان روی کار آمدن سید محمد خاتمی در 2 خرداد 1376 سیاست «تنش زدایی» است.(39) در هر صورت نوع رابطه ایران و انگلیس در این سالها براساس سیاست تنش زدایی قابل تحلیل است بنابراین گسترش روابط دوجانبه را نسبت به سالهای اولیه پس از انقلاب و قضیه ی سلمان رشدی شاهد هستیم. پس از روی کار آمدن دکتر احمدی نژاد با بحران هسته ای ایران وارد مرحله ی جدیدی از روابط ایران و انگلیس به طور مجزا و هم در قالب اتحادیه اروپا می شویم و به نوعی ما شاهد یک شیفت در روابط هستیم. در این دوره به طور مشخص تر ایران بدنبال اولویت دادن به دستاوردهای اقتصادی و مالی متقابل و حذف مواردی که به زیان حاکمیت و ارزش های فردی دولت جمهوری اسلامی ایران ارزیابی می گردد؛ نظیر مشکلات حقوق بشری در داخل، سلاح های کشتار جمعی و حمایت از تروریسم و غیره که مد نظر انگلیس و اروپاییان می باشد، بوده است.(40)
موضوعات مرتبط: برچسبها: نامزدان احتمالی دوره 11اصولگرایان
اصلاحطلبان
اصولگرایان
در انتخابات مجلس اصولگرایان شرکتکنندهٔ در انتخابات سه طیف شدند. آغازگر این جدایی جبههٔ پایداری بود که رسما از اتحاد اصولگرایی بیرون آمد.
حامیان دولت
طرفداران دولت در این دوره به دو طیف اصلی بخش میشوند:
طیف جبههٔ متحددر انتخابات مجلس این طیف یکپارچه فهرست جبهه متحد اصولگرایان را دادند و حتی گروههای دیگر که فهرستهایی مانند ائتلاف بزرگ اصولگرایان دادهبودند. ولی برای انتخابات ریاستجمهوری ایشان نظرهایی ضد و نقیض دادهاند. علی لاریجانی اعلام کرد که برای حضور در انتخابات برنامهای ندارد. او -که احتمال زیادی برای نامزدیش میرفت-، ادامهٔ پرسش یکی از خبرنگاران درباره انتخابات -بهخصوص تعدد کاندیداهای اصولگرا- را برنتابید و خطاب به وی گفت: «فکر میکنم شما حرف حسابتان تمام شده و میخواهید زور بزنید که سؤال کنید.» حزب موتلفه گفتهاست که نامزدی جداگانه خواهد داشت، البته گفتهاست شاید نامزد مستقل دهد.جبههٔ پیروان خط امام و رهبری نیز فعالیتهایی داشتهاست. افرادی مطرح چون علی لاریجانی رییسمجلس و دبیر پیش امنیت ملی که گفته است برنامهای برای حضور ندارد و برخی دیگر تا کنون حضور خود را اعلام نکردهاند. حتی افراد کمترشناخته شده مانند یحیی آلاسحاق و محمد نهاوندیان[ نیز مطرح شدهبودند.
اصولگرایان میانهرودستهای از اصولگرایان هستند که به اصلاحطلبان میانهرو نزدیک اند.از جمله کسانی که در این گروه مطرح است محسن رضایی است. بحث تشکیل دولت وحدت ملی متشکل از اصولگرایان و اصلاحطلبان میانهرو در دیدارهای این دو طیف میانهرو مطرح شده است. محسن رضایی نیز مطرح است. اصلاحطلبانبرخلاف انتخابات مجلس که طیفی از اصلاحطلبان تندرو تحریم کردند، در این انتخابات اصلاحطلبان بیشتر مطرح اند. طیف تندرو و رادیکال مانند مهدی کروبی (که در حصر خانگی است) که برخی مطرحشان کردهاند طبیعتا براساس قانون انتخابات ایران ردصلاحیت خواهند شد و دیگر اصلاحطلبان نیز احتمال ردصلاحیتشان مطرح است. از محمدرضا عارف، عبدالله نوری، کمال خرازی، اسحاق جهانگیری، محمدعلی نجفی بعنوان نامزدهای احتمالی اصلاح طلبان یاد میشود. گمانهزنیهایی نیز در مورد حضور سید حسن خمینی وجود داشت که با تکذیب وی در ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، منتفی دانسته شد. شایعات نه چندان زیادی مبنی بر حضور سید محمد خاتمی، رییسجمهور پیش در انتخابات چه به عنوان کاندیدا و یا رییس اصلاحطلبان نیز مطرح شدهاست. به نظر بعضی صاحبنظران اصلاحطلب، خاتمی چون چهرهای بینالمللی است میتواند یکی از گزینهها برای ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری باشد، ولی با شرایط فعلی و مشکلاتی با بخشی از لایههای جناح سیاسی قدرت دارد، به نظر نمیرسد به این عرصه وارد شود. خاتمی در خردادماه ۹۱ شرکت خود در انتخابات آینده ریاست جمهوری را صریحا رد کرد و با اظهار اینکه هر اصلاحی را در چارچوب نظام میداند، صریحا گفتهاست: «بنده به هیچ وجه دیگر کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم شد.»با این وجود پس از این گفتار صریح وی نیز عدهای خواهان حضور وی بوده یا از او نام میبرند. از جمله در شب قدر رمضان ۱۳۹۱ وبگاهی با عنوان «سایت رسمی کمپین دعوت کنندگان از سید محمد خاتمی» به منظور دعوت وی برای حضور در انتخابات راه افتادهاست. محمدعلی نجفی هم که از او نام برده شده است گفتهاست که دربارهٔ این موضوع نیندیشیدهاست و آنرا شایعه میداند. احتمال تأیید نشدن برخی اصلاحطلبانبه دلیل اعتراضات گسترده اکثر اصلاحطلبان به انتخابات دهم ریاست جمهوری -که خلاف قانون شمرده شد- شورای نگهبان به احتمال بسیار اصلاحطلبان معترضتر و پرنفوذتر که زیرمجموعهٔ طیف رادیکال و تندرو باشند را تایید نخواهد کرد. نامزدی سید حسن خمینیبعضی از اصلاحطلبان در اوایل سال ۱۳۹۱ نام سید حسن خمینی را نیز بعنوان نامزد احتمالی خود برسر زبانها آوردند.همچنین به نقل از هفته نامه پنجره، محمود احمدی نژاد و اکبر هاشمی رفسنجانی همراه با عده قابل توجهی از اصلاح طلبان نسبت به نامزدی سید حسن خمینی روی خوش نشان دادهاند و خبرهایی از نزدیکی احمدی نژاد و هاشمی در این زمینه نقل شدهاست. بخصوص شرکت اخیر احمدی نژاد (اردیبهشت ۱۳۹۱) در جلسه مصلحت نظام با چهرهای خوشرو در کنار هاشمی، پس از غیبت بسیار طولانی حدود دوسال وی حاکی از این نقطه نظر دانسته شدهاست. از سویی میزان همراهی سید حسن خمینی با اصلاح طلبان مشخص نیست و دارای سابقه مدیریت سیاسی نمیباشد.البته ادعای نزدیکی هاشمی و احمدینژاد هرگز تایید نشدهاست، چنانچه احمدینژاد در جمع دانشجویان با رد شایعههای ارتباط با اصلاحطلبان و هاشمی گفت: «میگویند دولت با فلانی ارتباط گرفتهاست در صورتی که آقای فلانی سایه ما را هم با تیر میزند» در عین حال سایت جماران نامزدی سید حسن خمینی را رد نمودهاست. وی حز تولیت حرم روح الله خمینی پیشینهٔ سیاسی چندانی نداشته است، و علت برسر زبان آوردن وی توسط بعضی اصلاح طلبان، با توجه به موقعیت اجتماعی وی به علت انتساب به خمینی و دشواری رد صلاحیت او در حقیقت سنجش افکار عمومی و یک نوع تاکتیک سیاسی بوده است. سید حسن خمینی خود در مراسم ختم برادر موسوی خوئینیها به خبرگزاری فارس گفت که نامزد ریاستجمهوری نخواهد شد.
میانهروانخانه کارگر
حزب مردمسالاری
موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |