علوم سیاسی علم سیاست
| ||
|
مردم در امور عمومی نقشی نداشتند و به سیاست و نظریه پردازی سیاسی هم چندان نمی پرداختند.(بنیادهای علم سیاست: عبدالرحمن عالم 1386 ص22) با گسترش شهرها و جوامع وبا پیدایش مکتبهای جدید از جمله دمو کراسی ، ناسیونالیسم ، لیبرالیسم و ... انحصار علم سیاست به پایان رسید و سیاست کاری همگانی شد بنابراین افکار عمومی اهمیت پیدا کردند و حکومتها و گروههای سازمان یافته و احزاب سیاسی و سعی در استفاده از این افکار و نظرات داشته، و همچنین در راستای پیشبرد برنامه های عملی خود و امکان دموکراتیک شدن فزاینده سیاست را فراهم آورند. امروزه دیگر همه اذعان دارند که سیاست و اقتدار سیاسی و قدرت سیاسی به مردم تعلق دارد و باید در راستای منافع توده ها عمل کند و علم سیاست به سنجش و ارزیابی نهادهای گوناگون سیاسی می پردازد تا در یابد آیا این نهادها قادرند منافع مردم را تامین کنند یا نه . با این توجه این مقاله سعی در بررسی مفهوم سیاست و علم سیاست ، قدرت و رابطه آن با سیاست و دانش واژه هایی همچون رفتار سیاسی و فرهنگ سیاسی دارد. هر چند که بررسی و مطالعه علم سیاست کاری است دشوار همانطور که یلینگ گفته: هیچ علمی به اندازه علم سیاست نیازمند دانشواژه های دقیق نیست. و به علت وجود نظرات و تعاریف مختلف و نبود توافق در مورد کاربرد دانشواژه های سیاسی( همچون سایر رشته های علوم انسانی) ،که حتی نام علم سیاست را هم در بر می گیرد. در نتیجه امید است که علم سیاست بتواند سرانجام دارنده معانی دقیق برای دانشواژه های خود باشد و شاید چنین وضعی برای علمی که در حال رشد است گریزناپذیر باشد. تعریف ، مفهوم و ماهیت علم سیاست : دانشواژه سیاست (politics) از واژه یونانی (polis، شهر) گرفته شده است از نظر یونانی ها سیاست ، دانش مربوط به امور یک شهر بوده است. اما " مفهوم شهر با polis یونانی تفاوت آشکار دارد. شهر ، به معنی جایگاه زیست مردمان را، در یونانی stay می نامیدند.polis در آغاز قلعه ای بود که در پای stay ساخته می شد. اما مفهوم آن تغییر یافت و به معنای جامعه منظم سیاسی به کار رفت. برخی از محققان می گویند که واژه polis در اسناد آتن بخصوص به معنای جامعه سیاسی یک کشور در ارتباط با کشور های دیگر،و یا به عبارت بهتر، به معنای شخصیت بین المللی کشور آمده و در برابر آن واژه دموس (ریشه دموکراسی)بر مجموعه سازمان داخلی یک کشوراطلاق می شده است". (سیاست ارسطو: ترجمه حمید عنایت 1364ص5)این معنی را سی لی نیز مطرح کرده و سیاست را علم شهرها نامیده است .(مقدمه ای بر علوم سیاسی 1923ص32) امروزه مفهوم سیاست از علم سیاست فراتر رفته است و واژه سیاست به مساَئل جاری حکومت و جامعه که ماهیت اقتصادی و سیاسی در مفهوم علمی دارند اشاره می کند." سیاست یکی از حقایق غیر قابل اجتناب زندگی بشر است .انسانها در هر لحظه از زمان به نوعی با مسائل سیاسی درگیر می باشند."(تجزیه و تحلیل جدید سیاست : رابرت دال ترجمه حسین ظفریان1364ص1)" تنها از راه روند سیاسی است که انسان می تواند امیدوار باشد زندگی خود را بر پایه خرد و کمال مطلوبها قرار دهد"(رابین استین : دانش سیاسی 1970ص2)پرکلیس یونانی در یک نوشته ای گفته است " آدمی که به کار سیاست نپردازد شایسته صفت شهروند بی آزار نیست ، بلکه باید او را شهروندی بی خاصیت بدانیم "زمانی که از علاقه یک شخص به سیاست صحبت می شود در واقع مقصود این است که آن شخص به مسائل جاری کشور از قبیل تجارت و اقتصاد ، تولید و مسائل مربوط آموزش و پرورش و کارگران و مسائل فرهنگی و کلا مسائل مربوط به قوای سه گانه و فعالیت گروهها و احزاب کشور توجه دارد. که در این معنی، سیاست فراتر از یک علم است و سیاستمدار کسی است که در این گونه مسائل شرکت و مشارکت فعال دارد. در سال 1948 در کنفرانس یونسکو جمعی از دانشمندان برجسته سیاسی از سراسر جهان ،علم سیاست را به جای علوم سیاسی برای نامیدن این رشته علمی پذیرفتند . که در گذشته برخی از متفکران این رشته مانند ارسطو، یلینک ، هنری سجوئیک و پل ژانت اصطلاح سیاست را بجای علم سیاست)) نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |